زنی پس ازعمری زندگی وخوگرفتن به تجملات
زندگی,رخت ازاین دنیامی بندد.
درآن دنیا,فرشته ای مامورنشان دادن اقامتگاه همیشگی اومی شود.
آن دوپس ازگذشتن ازخیابان های اصلی وعمارت های بسیارومجلل,
عمارت هایی که زن بادیدن هریک ازآن ها تصورمی کردبه اوتعلق دارند,
به حومه شهرمی رسند.
خانه های این محل رفته رفته کوچکتروکوچکترمی شد,تا
این که فرشته درحاشیه ای ازآن به آلونکی بسیارمحقر,
اشاره می کندومی گوید:آن خانه مال شماست.
زن می گوید:خاک عالم برسرم,من نمی توان آن جازندگی کنم.
فرشته می گوید:متاسفم,باآن مصالحی که به این جافرستاده اید,
ساختن جایی بهترازآن مقدورنبود.
نظرات شما عزیزان:
sepehr.z
ساعت19:49---3 آذر 1393
love R
ساعت20:12---19 مهر 1393
Mahdi
ساعت11:47---17 شهريور 1393
واقعا وبه عالیه داری امید وارمن موفق باشی
پاسخ:مرسی
mohammadhosen
ساعت15:48---8 مرداد 1393
عالی یه مخصوص وب تون عالییه
پاسخ:ممنون
احمد
ساعت15:10---8 تير 1393
واقعا جای تعریف داره
خودتون اینا رو نوشتید؟
پاسخ:ممنون
پاسخ:نه این مطالبومن ننوشتم
حامد
ساعت14:28---8 تير 1393
عالیه موفق باشی
پاسخ:ممنون
فریاد
ساعت21:27---2 تير 1393
عالی
پاسخ:ممنون
:: برچسبها:
داستان کوتاه,
جهان آخرت,